ارزش ازدواج در نگاه مرحوم صفایی حایری
رفتار و عمل آدمى را مىشود با آثار آن ارزيابى كرد، و مىشود با انگيزه و نيّت و هدف و جهت آن به ارزش رسيد.
از آنجا كه كارهاى انسانى در بينش و دل آدمى ريشه دارد و در جامعه و هستى اثر مىگذارد، مىتوان به اين هر دو عامل ارزيابى توجه نمود.
دو عمل مساوى از دو نفر آدم، مثل دو ازدواج، دو انفاق و احسان و حتى دو شهادت، برابر نيستند. كسى كه به خاطر خستگى از دنيا به شهادت روى مىآورد با كسى كه با فراغت و آزادى و حتى با اشتياقها و علاقهها روى مىآورد برابر نيستند.
كسى كه براى راحت شدن از سماجت فقير، دِرهمى مىبخشد با كسى كه مىخواهد گذشت و احسان را درس بدهد و بخشش و جوانمردى را بياموزد يكسان نيستند. به همين خاطر در روايت نبوى آمده؛ لا عمل الّا بالنِّيَّة و لا نيَّةَ الّا باصابة السنة؛ «1»
هيچ عملى بدون نيّت و بينش نيست و تحقق نمىيابد، همان طور كه نيّت جز با سنّت و همراهى سنّت شكل نمىگيرد. در اين روايت ارتباط عمل با نيّت و سنّت مطرح مىشود و همين باعث مىشود كه عمل ازدواج با توجه نيّت دو طرف و با توجه به همراهى با سنّت رسول به ارزش برسد.
در واقع عمل آدمى مثل اسكناس است و ارزش اسكناس به پشتوانهى آن است. دو پرنده، دو انسان طبيعى، با يكديگر جفت مىشوند اما ازدواج و پيوند آنها كه از سطح عادتها و غريزهها بالاتر رفته باشند و در حد وظيفه آمده باشند، در آسمانها و در عرش خدا بسته مىشود و خدا آن را مىپذيرد و بر مىدارد.
آنها كه به خاطر تمامى نيازها و تمامى ابعاد وجود خويش براى زناشويى، براى انس، براى شناخت كسرىها و ضعفها و بهره بردارى از برخوردها و استقامت در مشكلات ازدواج مىكنند، با آنها كه به خاطر عادت و يا به خاطر كسب اعتبار و وجاهت وصلت مىكنند و به سراغ بزرگان مىروند و كسانى را مىخواهند كه بر آنها تكيه كنند و به آنها افتخار كنند، برابر نيستند.
اينها ذليل همين تعلقها و اسير همين ضعفها مىشوند و دنباله مىشوند، كه نقطه ضعفها آدمى را به دنبال خود مىكشاند. مىگويند شترى خوابيده بود. روباهى مىگذشت، به شتر روى آورد و با دم شتر بازى آغاز كرد تا آنكه دمش را با دم شتر گره زد. شتر برخاست. دم كوتاه اين دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب مىخورد. گربهاى اين صحنه را ديد. از روباه پرسيد چه بر سرت آمده؟ روباه گفت: هيچ! با بزرگان وصلت كردهايم!
راستى كه ضعفها و تعلقها آدمى را به ذلت مىكشاند و وصلتهاى ذليل كار جوانمردان نيست. و اگر غفلتى آن را فراهم كرد و وسوسهاى آن را پخت، ادامه نمىيابد و با رنج همراه مىشود و با درگيرى بريده مىشود.
مرد زندگى با كسى همراه مىشود كه به اين مرد افتخار كند، نه آنكه وثاق و پيوندى را به گردن بگيرد كه او را به دنبال بكشاند و در ذلت بنشاند. كسى كه مىخواهد در كلاس ازدواج بياموزد، با كسى كه مىخواهد از توشهى ازدواج نواله بخورد و افتخار جمع كند، برابر نيستند.
بيشتر آنچه كه بدى و مشكل ازدواج قلمداد مىشود، مثل سختىها و برخوردها و توقعها و انتظارها و درگيرىها و گرفتارىها، در واقع همين بدىها، خوبى و ميوهى خوب ازدواج هستند. اين آدمى است كه بايد از حادثهها، از برخوردها و از درگيرىها بياموزد و از آنچه كه آموخت، راهش را مشخص نمايد و بر حماقت و اشتباه خود پافشارى نداشته باشد. آدمى مىتواند حتى از بنبستها بياموزد كه راه كجاست و چگونه بايد بازگشت و حلقهى زنجير را باز كرد و بدون سماجت ولج در آوردن، با تفاهم و محبت و مدارا در راه گام برداشت. بيشتر مشكلات ازدواج از همين كله شقىها و لج در آوردنها آغاز مىشود و سپس اين زخمهاى كهنه، عفونى و ملالآور مىگردد و به طلاق و جدايى مىانجامد.
اگر كودكى را مىبوسم و او فرياد مىزند و فرار مىكند، نبايد لجاجت كنم و اشكش را در آورم. اگر شوخى و مزاحى را با دوستى آغاز مىكنم، نبايد به ناسزا و دشمنى بكشانم. اين زياده روىها و حد نگه نداشتنها، باعث درگيرى و خستگى و جدايى مىشود تا آنجا كه حضور تو غنيمت نيست و ملالآور است.
اين را هم بگويم، به همان اندازه كه ازدواج دو نفر ارزش پيدا مىكند، به همان اندازه وسوسه و حسادت دوست و دشمن زياد مىشود، كه درگيرىها را زيادتر مىكند. پس به گونهاى تظاهر نبايد كرد كه حسادت و دشمنىها بجنبد و سر بردارد، كه اگر اين حسادتها به زندگى تو آسيب نزند، باعث از هم پاشيدگى زندگى ديگران مىتواند باشد. تو در جمع آنها به گونهاى سخن بگو كه توقعها كم و تحملها زياد بشود و از مشكلات زندگى بهره بردارند و با سختىها هم راحت باشند، چون؛ رنج و راحتى، در ظرفيت قلبى و در پختگى برخوردها است. گاهى آدمى با تمامى راحتىها در رنج است و غصه مىخورد و گاهى با همهى رنجها راحت است و بهره برمىدارد و پاداش مىگيرد.
منبع: روابط متكامل زن و مرد/ص 13.